کد مطلب:304455 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:203

آیا فاطمه پیروز شد؟
مبارزه فاطمه(س)، در آن روز، به ظاهر با شكست مواجه شد، و نتوانست، با حمله كوبنده ای كه، در روز دهم رحلت پیامبر(ص)، با ایراد خطابه شور انگیزه خود، در مسجد و در برابر مهاجران و انصار بر خلیفه وارد كرد، بنیان حكومت خلیفه را براندازد و اسلام امامت را در جایگاه اصلی خود، كه در «غدیر» اعلام شده بود، قرار دهد. اگر چه همه عوامل شكست، آن گونه كه باید برای ما روشن نیست، و لیكن می دانیم كه شخصیت چند چهره خلیفه و موضع گیری چندگانه او در برخورد با فاطمه(ع) و ادّعای به حق او، مهم ترین عامل این شكست بود؛ زیرا خلیفه از ترفندها و بازی گری های سیاستبازان تزویرگر، بهره وافی داشت، و با تردستی ویژه ای با مسئله فدك روبرو شد. خلیفه همان سیاستبازی است كه در آغاز كار و روزهای نخستِ بیعتِ آن چنانیِ مردم با او، تزویرگرانه می گفت: اَقِیلُونی فَلَسْتُ بِخَیركُمْ وَ عَلِیُّ فیكُمْ. مرا رها كنید كه بهترین شما نیستم در حالی كه علی در میان شما است. [1] و به هنگام مرگ، عروس خلافت را برای رفیق خود عمر، به كابین بست. علی(ع) فرمود:

فیاعَجَباً بَیْنا هُوَ یَسْتَقِیلُها فی حَیاتِهِ اِذْعَقَدَها لِآخَرَ بَعْد وَفاتِهِ. [2] شگفتا! كسی كه در زندگی می خواست خلافت را واگذارد، چون اَجَلَش در رسید كوشید تا آن را به عقد دیگری درآورد.

ابوبكر در برخورد با فاطمه(س)، و پس از آن با انصار نیز، از همان شیوه بهره می گیرد. آن گاه كه فاطمه بزرگ(س) سخنان شورانگیز خود را متوجه تحریك و شوراندن دل ها ساخت و با طرحی هنرمندانه و اعجازآمیز كه در انداخته بود، احساسات و عواطف را بر می انگیخت و ذهن ها و دل ها را زیر نفوذ كلمات كوبنده خویش قرار می داد، چنان می نمود كه از رقّت و دلسوزی نسبت به فاطمه(س)، می سوزد و می گدازد؛ در حالی كه در همان لحظه، پس از بیرون آمدن فاطمه(س) از مسجد، آتش خشم خلیفه زبانه می كشید، و در حالی كه سخت در اسارت شعله های خشم خود می سوخت، به منبر رفت و گفت: ای مردم! این توجه و گرایش به هر سخن چیست! این آرزوها به روزگار رسول خدا(ص) كجا بود؟ هان، هر كس كه شنیده است بگوید و هر كس گواهی می دهد، گواهی دهد. همانا او - یعنی علی(ع) روباهی است كه گواهش دم اوست و پیوسته به هر فتنه است، اوست كه می گوید: بگذارید به حال نخستین و فتنه و آشوب برگردد. از افراد ناتوان و زن ها یاری می جوید. [3] .

چرخش در رفتار، و دگرگونی از آن همه نرمی و مدارا به این خشم تند و سركش، مقدار استیلای هنرمندانه او را بر حواس و مشاعر، و توانایی اش در همسازی با شرایط، و ایفای نقش متناسب با موقعیت او را می نمایاند. امّا به واقع فاطمه(س) دراین مبارزه پیروز شد، او حقیقت را به نیروی قاهر مجهز كرد و توانِ تازه ای به طاقت و تحمّل آن افزود؛ تا این كه در میدان مبارزه مكتبی اش، كه آغاز كرده بود، تا آخرین نفس پایدار ماند. و این پیروزی را در طول حركت آگاهانه اش نشان داد و در سخنان احتجاج گونه اش با ابوبكر و عمر، به هنگامی كه با حالتی خاصّ و با اِذن قبلی به دیدارش آمده بودند، بیان كرد. او گفت:

اگر حدیثی از پیامبر خدا(ص) برایتان نقل كنم، خواهید پذیرفت و به آن عمل خواهید كرد؟ گفتند: آری، فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم، آیا از پیامبر خدا(ص) نشنیدید كه فرمود: «خشنودی فاطمه خشنودی من و خشم فاطمه خشم من است. هر كس فاطمه را دوست بدارد مرا دوست داشته، هر كس فاطمه را بر سر خشم آوَرَد مرا به خشم آورده است؟» گفتند: آری، این سخنان را از پیامبر خدا شنیده ایم. فرمود: خدا و فرشتگانش را به گواهی می طلبم كه شما دو كس (خلیفه اول و دوم) مرا آزرده و به خشم آورده اید و هرگز در اندیشه خشنودی من نبوده اید. آن گاه كه پیامبر خدا را دیدار كنم، نزد او از شما شكوه خواهم كرد. [4] .

از این حدیث و نظیر آن، كه در منابع حدیثی اهل سنّت به تكرار آمده است، روشن می شود كه فاطمه(س) همواره به اعتراض خود پای می فشرده، و خشم و غضب خود را نسبت به این دو كس آشكار می كرده است و می كوشید تا مبارزه ای كه آغاز كرده است به پیروزی رسد، و بر این باور بود كه در مبارزه خود پیروزی بزرگی را به دست آورده است. و مردم را از این كه ابوبكر سزاوار خشم خداوند و پیامبر اوست. آگاه كرده است، زیرا كه دل و جانی را آزرده و به خشم آورده است، كه بنابر تصریح پیامبر؛ خدا و پیامبر او با خشم او خشمگین می شوند، از این رو شایستگی آن را ندارد كه به عنوان خلافت خداوند و جانشینی پیامبر او، زمامدار مسلمانان باشد. در پایان این فراز به آیاتی از قرآن كریم اشاره می شود كه ادّعای دختر بزرگوار پیامبر(ص) را، در این كه به واقع در این مبارزه به هدف مطلوب خود نایل آمده است، تایید می كند:

وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلاَ أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِیماً. [5] و شما را نرسد كه پیامبر خدا را بیآزارید و نه این كه همسران او راپس از وی هرگز به زنی گیرید. همانا این نزد خداوند [گناهی]بزرگ است.

إِنَّ الَّذِینَ یُؤْذُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَالْآخِرَةِ وَأَعَدَّ لَهُمْ عَذَاباً مُّهِیناً. [6] همانا كسانی كه خدا و پیامبرش را می آزارند خدا آنان رادر این جهان و آن جهان لعنت كرده و برای آنان عذابی خوار كننده آماده ساخته است.

وَمَن یَحْلِلْ عَلَیْهِ غَضَبِی فَقَدْ هَوَی. [7] و هر كه خشم من بر او فرود آید بی گمان هلاك شود یا در دوزخ افتد.

یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لاَ تَتَوَلَّوْا قَوْماً غَضِبَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ. [8] ای مؤمنان، گروهی را كه خداوند بر آنها خشم گرفته است به دوستی مگیرید.


[1] احقاق الحق، ج 8، ص 240.

[2] نهج البلاغه، خطبه 3.

[3] جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه، ج 7، ص 94.

[4] مسند احمد، ج 1، ص 6. بيتُ الاحزان في مصائب سيدة النسوان، ص 246.

[5] سوره احزاب، آيه 53.

[6] سوره احزاب، آيه 57.

[7] سوره طه، آيه 81.

[8] سوره ممتحنه، آيه 13.